اشعار میلاد امام رضا علیه السلام

اشعار تولد امام رضا (ع)

مدینه باز چراغونی شد

هوای چشام چه بارونی شد

سر زد از آسمون ماه من

دل عاشقا چه طوفانی شد

نگارم امشب به دنیا اومد

به‌‌ مجنون‌ گوئید که لیلا اومد

همه پشت‌و پناهم از در اومد

دل شیداییم را دلبر اومد

رئوف اهلبیت مصطفی شد

به دست جرعه‌نوشان ساغر اومد

دوباره باز دلم شیدا شد

توی سینه‌ام ببین غوغا شد

ندا پیچیده در این عالم

ضامن آهوی این صحرا شد

دلم گردیده در این عالم گم

ز نجمه آومد امام هشتم

خزان دل شده امشب بهاران

غم هجران من آومد به پایان

علی‌موسی‌الرضا شاه‌خراسان

دل ناشاد ما را شادگردان

صبح که میشه دل مدهوشم

به هوای تو می مینوشم

صدای نقاره‌خونه‌ت هستش

آقاجون همیشه توی گوشم

تو رو دوست دارم نگار یکتا

روم با عشقت میونه صحرا

الا لیلای لیلای دل من

میان موجها تو ساحل من

خزان گردیده باغم باغبانا

تویی تنها تمام حاصل من

مرتضی محمودپور

اشعار میلاد امام رضا (ع)

گل می بارد  گل می بارد  عطر گل توحید آمد

نقاره ها  نقاره ها مژده دهند خورشید آمد

تو نور طاهایی  یا ابالحسن

کعبه ی دلهایی    یا ابالحسن

حج فقرایی       یا ابالحسن

الله اکبر الله اکبر

آمد رضای آل پیمبر

ای حرمت   ای حرمت   باب نجات کائنات

السلام علیک یا  نور الله فی ظلمات

حرمت پناهم    یا ابالحسن

در دو دنیا شاهم   یا ابالحسن

عشقت را می خواهم   یا ابالحسن

الله اکبر  الله اکبر

آمد رضای آل پیمبر

ای که دیدار زائر را سه دفعه می کنی تکرار

کن قسمت  این کمترین  زیارت خود را بسیار

ای نامت گفتگو   یا ابالحسن

مظهر ” الاهو”      یا ابالحسن

یا ضامن آهو     یا ابالحسن

الله اکبر الله اکبر

آمد رضای آل پیمبر

میثم مومنی نژاد

سرود میلاد امام رضا, دوبیتی میلاد امام رضا

سرود میلاد امام رضا (ع) 

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دري از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است در بيت امام هفتم

جن و انس و ملك آنجاست چه غوغا شده است

همگي با دلتان راهي آنجابشويد

 همه تبريك بگوييد كه بابا شده است

آنكه عالم همگي محو جمالش هستند

به رخ گل پسرش محو تماشا شده است

آمده آنكه نوشتند شبيه زهرا

 پاره جان و تن حضرت طاها شده است

پسر حضرت موسي به جهان آمده و

پاركابش همه جا حضرت عيسي شده است

السلام اي همه جا حضرت خورشيد شده

روز ميلاد تو در هر دو جهان عيد شده

با تو هر روز خراسان به خودش مي بالد

نه خراسان همه ايران به خودش مي بالد

نه خراسان و نه ايران به خداوند قسم

همه عالم امكان به خودش مي بالد

چونكه روي لب تو لحظه به لحظه جاريست

 ثانيه ثانيه قرآن به خودش مي بالد

منتسب بر تو شده گنبد و ايوان طلا

اين شده گنبد تابان به خودش مي بالد

من قسم مي خورم اين واژه برازنده توست

با شما واژه سلطان به خودش مي بالد

چونكه درگوشه ايوان تو جا خوش كرده

برسرخوان تو مهمان به خودش مي بالد

يوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند

پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند

سجده در گوشه ايوان طلايي عشق است

نوكري بر سركوي تو خدايي عشق است

هر كسي عاشق پابوسي ليلاي خود است

 در دم مرگ كنارم تو بيايي عشق است

ضامن آهوي صحرا شدنت جاي خودش

اينكه در روز جزا ضامن مايي عشق است

تا ابد قبله نماي دل من سمت شماست

اينكه در كشور ما قبله نمايي عشق است

همه عرش و زمين را به گدايي بدهند

 باز مي گويد از اين خانه گدايي عشق است

كعبه و كرب و بلا هر يكشان عرش خداست

اينكه هم كعبه و هم كرببلايي عشق است

اي كه در كشور ما عرش معلا داري

 آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري

اي كه در چهره خود شمس منور داري

در شجرنامه خود نام پيمبر داري

نوه صادقي و ذريه شيرخدا

خوش به حال تو كه چون فاطمه مادر داري

فرصت جنگ نشد تا كه بفهمند همه

 تو به بازوي خودت قدرت حيدر داري

همه در صحن تو مشغول به کاري هستند

چقدر دور وبرت خادم ونوكر داري

چه بزرگان كه ميان حرمت خاك شدند

توخودت ماهي و دور و برت اختر داري

با جوادت برو در سوريه زينب تنهاست

تو حسين ابن علي هستي و اكبرداري

تيغ بردار و پناه حرم زينب شو

ماسپاهيم و تو صاحب علم زينب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری

در دلت روضه ی آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری

از همین دور هوای حرمش راداری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش

حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود

به گمانم که تو در سینه غمش راداری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند

مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمه من خود سپرمولا بود

بنویس از ته دل، تو قلمش راداری

بنویس عمه ما مثل دری در صدف است

هر که توهین بکند با خود مولا طرف است

مهدی نظری